مرکز خرید برنج و استراتژیهای 100% تستشده برای موفقیت
وقتی به دنبال یک استراتژی میگردید تا مرکز خرید برنج خود را رشد دهید و به موفقیت برسید، به مجموعهای از نکات و دانشها بر میخورید که همگی، در نهایت یک چیز میگویند:«باید در اصول اولیه ماهر باشید.»
به عنوان شخصی که از دانش و مهارت خود استفاده میکند تا به افراد برای موفقیت در کسبوکار کمک کند، روزی توسط یکی از همکلاسیهای دوران دبیرستانم برای کمک فراخوانده شدم. پس از اینکه ایدههایش و مکانی که برای فروشگاه در نظر گرفتهبود را ارزیابی کردم، از او پرسیدم: «مشتری هدف تو چه کسی است و چرا باید از تو خرید کند؟»
او پاسخ داد:«من همه افراد را از همهجا میخواهم. زن، مرد، پیر، جوان، از دور، از نزدیک، میخواهم همه مشتری من باشند.»
این سخن برای من بسیار آشنا بود. زیرا بسیاری از افراد چنین چیزی را میخواهند. یکی از نکتههای اصلی و مهمی که هیچکس در مورد موفقیت مرکز خرید برنج به شما نمیگوید، این است که قرار نیست همه مشتری شما باشند. متاسفانه بیش از ۹۰ درصد افرادی که کسبوکار دارند، فکر میکنند برای موفقیت باید همه منطقه، استان یا حتی کشور را بغل کنند. اما اینطور نیست.
بازوهای شما آنقدر بلند نیست که آغوشتان تمام کشور را بگیرد.
باید مشتریان خود را گلچین کنید.
موفقترین مدیران مرکز خرید برنج، به خوبی میدانند که مشتریان هدف آنها چه کسانی هستند و چرا این مشتریان از آنها خرید میکنند. البته این مورد نه فقط درباره مرکز خرید برنج، بلکه در هر کسبوکاری صادق است.
اگر خودروی شخصی دارید یا از وسایل نقلیه عمومی مانند مترو استفاده میکنید یا عاشق پیادهروی هستید، اسنپ میداند که مشتری او نخواهید بود. اگر برای خرید، حتما باید خودتان در محل حضور داشته باشید و حتما باید محصول را قبل از پرداخت پول، در دست خود بگیرید و از نزدیک بررسی کنید، هدف دیجیکالا نیستید.
اکنون، میخواهیم قواعد و استراتژیهای تستشده برای موفقیت در کسبوکار را درباره یک مرکز خرید برنج بررسی کنیم. به عنوان مالک یا مدیر یک مرکز خرید برنج، چه یک حاجیبازاری باتجربه باشید و چه یک فروشنده تازهکار، نکاتی وجود دارد که اگر آنها را رعایت کنید، موفقیتی نصیبتان خواهد شد که در نهایت از خود میپرسید:«چرا زودتر این نکات را در مرکز خرید برنج خودم به کار نبردم؟»
۹ استراتژی تستشده برای موفقیت یک مرکز خرید برنج
بدون مقدمه، به سراغ استراتژیها میرویم.
۱. بدانید چه کسی مشتری شماست و چه کسی نیست.
این استراتژی اصلی مرکز خرید برنج شما برای موفقیت در بازار است. دانستن و عمل به این استراتژی، شما را از برآورد بیش از حد تقاضا باز میدارد و بهتان کمک میکند تا جایگاهی پر جنب و جوش برای فروشگاه خود ایجاد کنید.
۲. همیشه چیز جدیدی برای ارائه داشتهباشید.
تامین مواد اولیه یک مرکز خرید برنج با محصولات ارزانقیمت، وسوسهانگیز است، اما اینکار را نکنید. آن محصولات ارزان نیستند و شما بهای زیادی بابت آن میپردازید؛ اما متوجه نمیشوید. بهایی که برای خرید آن محصولات میپردازید، سودی است که از دست میدهید. چرا آن محصولات دارای ارزش مالی کمی هستند؟ چون تقاضایی برای آنها وجود ندارد! شما که احیانا نمیخواهید اجناسی بیاورید که هیچکس نمیخرد؟؟
فروشگاهها فقط به یک دلیل وجود دارند و آن، این است که مردم از فروشنده بپرسند:«محصول جدید چی دارید؟». در مرکز خرید برنج خود، همیشه چیز جدیدی برای ارائه داشته باشید و مطمئن باشید که مشتریان خوب، برای آن هزینه خواهند کرد. وقتی به آنچه برای فروشگاه خود میخرید، اهمیت میدهید و نتایجش را میبینید، برای نویسنده این مقاله دعا خواهید کرد!
۳. استفاده نکردن از تکنولوژی مساوی با مرگ است!
البته دور از جان خودتان، منظورم این است که در کسبوکار شکست میخورید. باید از پتانسیلهای تکنولوژی استفاده کنید و با یک وبسایت جذاب، یک مجله اینترنتی و صفحات فعال در رسانههای اجتماعی، مشتریان جدید را به خود جذب کنید.
زمانی که میخواهید به دنبال مشتریان جدید بگردید، گام منطقی این است که به آنها تجربهای با کیفیت بالا ارائه دهید و امکانی فراهم کنید تا به آسانترین شکل ممکن، با شما سروکار پیدا کنند.
- یعنی به جای آنکه مجبور باشید هر روز با دهها نفر چانه بزنید تا بالاخره یکی از آنها در مرکز خرید برنج شما پول خرج کند، در دنیای آنلاین خود را در معرض دید میلیونها نفر قرار دهید و نیازی هم به چانهزدن نداشته باشید.
- یعنی باید وبسایتی راهاندازی کنید که مربوط به مرکز خرید برنج شماست و با استفاده از امکانات موجود، دادههای مربوط به وبسایت خود را تحلیل کنید تا رفتار مشتریان برایتان آشکار شود.
- یعنی باید وبلاگی راهاندازی کنید و سوالاتی که میدانید مشتریانتان آنها را در اینترنت میپرسند، پاسخ دهید.
- و در نهایت، یعنی باید برنامهای برای حضور فعال در رسانههای اجتماعی داخلی و خارجی داشته باشید.
۴. هوای کارمندان خود را داشته باشید.
دلیل اینکه مشاغل و کسبوکارهای کوچک، همینطور کوچک میمانند، این است که کوچک فکر میکنند و سعی میکنند که هر هزینهای را محدود کنند و این محدودیت، به حقوق کارکنان هم سرایت میکند. اکثر صاحبین کسبوکار نمیدانند که اگر کارکنان انگیزه کافی داشته باشند، محل کار خود را مانند خانه خود دوست خواهند داشت و برای کسی که چنین قانون مهمی را میداند، این یک فرصت بزرگ است.
حقوقی که به کارکنان خود میدهید، جزو هزینههای کسبوکار نبوده و یک سرمایهگذاری بر روی منابع انسانی است. وقتی به کارکنان مرکز خرید برنج خود، حقوق بیشتری میدهید، میتوانید انتظار بیشتری داشته باشید. فروشگاههایی که دستمزدهای بالاتری را به افراد تمام وقت پرداخت میکنند، گردش مالی (Turnover) سریعتر و سود بیشتری دارند.
بازندهها فکر میکنند که استخدام نیروی کار ارزان، یعنی هزینه کمتر و در نتیجه، پول بیشتری که در جیبشان میماند. اما شما باید برعکس عمل کنید و هزینههای پنهان را ببینید. اگر نیرویی استخدام کنید که حاضر است با کمترین قیمت کار کند، شاید آخر ماه دو سه میلیونتومان کمتر از جیبتان خارج شود. اما مطمئن باشید که از آن طرف هم پول زیادی وارد جیبتان نخواهد شد.
دور از جان شما و کسبوکار شما، گورستان عرصه کسبوکار مدفن بسیاری از فروشگاههایی است که صاحبان آنها از زور خساست، پول به کارمند نمیدادند. مطمئن شوید که این گورستان، حسرت بلعیدن کسبوکار شما را به گور میبرد!
۵. برای آموزش کارکنان خود وقت بگذارید.
میخواهم صدای آژیر خطر را به گوشتان برسانم. جهان با سرعت زیادی به سمت فرهنگ آموزشدیدن حرکت میکند و رقیب شما، دقیقا همان که اکنون به ذهنتان آمد، در حال آموزش خود و کارکنانش است.
اجازه دهید برایتان خاطرهای بازگو کنم تا بدانید که چرا آموزش دیدن رقیبتان، آژیر خطر کسبوکارتان است.
از ۷ سالگی، تعطیلات تابستانی که میرسید، پدرم هر سال مرا نزد یکی از دوستان خود در بازار بزرگ شهرمان میفرستاد تا چموخم کاسبی را یاد بگیرم. هر سال تابستان، نزد یکی از دوستان پدرم بودم و با شغل او آشنا میشدم.
اکنون که این خاطره را مینویسم، ۲۴ سال دارم. دقیقا ۱۰ سال پیش، یعنی ۱۴ ساله که بودم، دست تقدیر مرا به راسته خواربار فروشان برد تا نزد معتبرترین حاجیبازاری آن روزها که آجیل و ادویه میفروخت، صداقت و انصاف در کسبوکار را شاگردی کنم.
در آن سن و سال، آتاری و سونی ۲ و توپ فوتبال، آرام آرام جذابیت خود را برایم از دست دادند و چشمهایم آموختند که جهان را ببینند؛ زیرا جهان برای ذهن کنجکاو من پر از درس بود. پس شروع کردم به دیدن اطرافم.
در راسته خواربار فروشهای بازار بزرگ شهر ما، دو مرکز خرید برنج وجود داشت که شرایط یکسانی داشتند. دیوار به دیوار هم بودند، رهن و اجاره مغازهها یکی بود، میزان در معرض دید بودن هر دو فروشگاه یکسان بود و تقریبا هیچ تفاوتی بین آن دو مرکز خرید برنج وجود نداشت، جز یکی!
صاحب فروشگاه اول، خود را علامه همهچیزدان میدانست و فکر میکرد هر چیزی که لازم است را میداند و با زور هم که شده، میخواست افکار خود را به عنوان درس زندگی و کاسبی به کارکنان خود تحمیل کند. اما صاحب دومین مرکز خرید برنج، بدون هیچ ادعایی میآموخت و آموزش میداد. خواندن کتابهای مفید، مشورت با پیشکسوتان و استفاده از تجربیات بزرگان را در دستور کار خود قرار داده بود و از هر درس جدیدی با آغوش باز استقبال میکرد.
اکنون ۱۰ سال از آن دوران میگذرد. روزی برای عرض ادب و خرید زعفران نزد اوستای سابقم رفتم و در میان صحبتهایی که داشتیم، درباره آن دو مرکز خرید برنج، از او پرسیدم. او که از دیدن من بسیار خوشحال شدهبود، برایم کمی آجیل ریخت و شروع به تعریف کرد.
او گفت که فروشنده دوم، ۳ شعبه دیگر از مرکز خرید برنج خود را در همان بازار افتتاح کردهاست. هر کدام از کارکنانی که ۱۰ سال پیش در فروشگاه او کار میکردند، اکنون مدیریت یکی از این شعبات را به عهده دارند؛ البته نه به عنوان کارمند، بلکه به عنوان شریک. فروشنده دوم هم رشد کرد، هم کارکنان خود را رشد داد و دستاوردهایی به دست آورد که آرزوی هر فردی است. تنها کلید موفقیت او، آموزش دیدن بود. کاری که اکنون شما با خواندن این مقاله و سایر مقالههای مجله برنج رز انجام میدهید.
علامه همهچیزدان اما، امروز خانهنشین شدهاست و دیوانهوار به زمین و زمان فحش میدهد؛ زیرا فکر میکند آنها مانع موفقیت او شدهاند. حتی پرندهای که از مقابل دیدگان علامه رد میشود، از بدوبیراههای او در امان نیست. از نظر ایشان، همه مقصرند، جز خود او که دربهای ذهنش را روی آموزشها بسته بود و فکر میکرد که پندارههای ذهنش وحی منزل هستند. در نهایت نیز با این جمله خود را گول میزند و جنونش را تسکین میدهد:«حتما روی پیشانیام ننوشته بودند که موفق شوم!»
مرکز خرید برنج علامه همهچیزدان، اکنون یکی از شعبههای فروشنده دوم است که روی صادرات برنج به عراق تمرکز دارد و به دلار کسب درآمد میکند. راستی این مرکز خرید برنج، یکی از بزرگترین مشتریان برنج رز است و ما برای همه شعبههایشان برنج عمده تامین میکنیم.
۶. تابلو راهنما بگذارید!
تنوع زیاد، مدلهای بیشتر و…، چیزی نیستند که مشتری شما میخواهد در فروشگاهتان ببیند. برای او مهم نیست که شما ۴۵ نوع برنج در مرکز خرید برنج خود دارید! او فقط به دنبال خواسته خود میگردد و میخواهد ببیند که شما خواسته او را دارید یا نه و آیا بهترین جایی هستید که خواسته او را تامین میکنید؟
برای برنجهایی که در فروشگاه خود دارید تابلوی راهنما بگذارید و اطلاعات مربوط به آنها را با خطی خوانا، در معرض دید قرار دهید.
۷. مشتری را به بهترین شکل درگیر کنید
توجه کنید که من نگفتم به محض ورود مشتری، بپرید جلویش و به او سلام کنید! فروشندهای که به محض ورود مشتری جلوی او میایستد و با یک لبخند مصنوعی میگوید :«سلام، چطوری؟» و دست خود را دراز میکند تا مشتری در رودربایستی بماند و به او دست دهد، درگیرکننده نیست؛ او فقط یک انسان رو مخ است!
فروشندگان موفق میدانند بازی این است که مشتری را در یک گفتگو درگیر کنند. البته این به معنای سوالپیج کردن بیهدف مشتری نیست. اگر از مشتری سوالی میپرسید، باید هدفتان این باشد که او از نیاز خود برای شما حرف بزند و وقتی شروع کرد، وظیفه شما گوش دادن است. این، در مشتری اعتماد ایجاد میکند.
فراموش نکنید که تعداد سوالات باید محدود باشد. اینکه با یک یا نهایتا دو سوال، بتوان نیاز مشتری را تشخیص داد، هنر شماست که با تجربه و آموزش به دست میآورید.
۸. به خریداران خود انگیزهای برای بازگشت بدهید.
آخرین چیزی که مشتریان شما از فروشگاهتان بیرون میبرند، نه محصول، بلکه خاطرهای است که برای آنها ساختهاید. سعی کنید این خاطره بهیاد ماندنی باشد. اگر چنین شد، فراموش نخواهند کرد که چگونه آنها را به دنیای خودشان بازگرداندید.
گفتن «متشکرم» یا «خیلی خوشآمدید» خوب است، اما کافی نیست. بهترین متخصصان فروش، مشتری را تا دم در بدرقه میکنند، دوباره از مشتری برای خریدشان تشکر میکنند و از او برای بازگشت دعوت میکنند. روزی همراه با خانوادهام، به یک کتوشلوار فروشی رفتم تا برای نوروز یک دست کت و شلوار جدید تهیه کنم.
جمله او برای دعوت ما به بازگشت این بود:«موقع دومادیت یه دست کتوشلوار بهت میدم که از اینم بیشتر بهت بیاد». وقتی میخواستیم از فروشگاه خارج شویم، فروشنده به مادرم گفت:«ببخشید اگه بیشتر از این نتونستم احترام بذارم».
البته این احترام باید صادقانه باشد. ساعتی بعد، با پدرم رفتار آن فروشنده را تحلیل میکردیم تا اگر نکته جدیدی پیدا کردیم، بیاموزیم و در کسبوکارهای خودمان به کار بگیریم. من گفتم که نمیدانم واقعا داشت احترام میگذاشت یا احترام او کاسبانه بود. پدرم گفت:«برای ذهنی مانند ذهن تو، احترام دروغین به آسانی قابل تشخیص است. او اگر توانست در دل تو جا باز کند، مطمئنا احترامش واقعی بودهاست. کسی که نتواند واقعا احترام بگذارد، در کاسبی هم نمیتواند اینگونه رفتار کند.»
آنجا بود که فهمیدم چگونه این فروشگاه که ارزانترین کتوشلوارش ۴ میلیونتومان قیمت دارد، روزی ۱۰ دست میفروشد و آن طرف خیابان، دقیقا روبهروی همین فروشگاه، یک کتوشلوار فروشی دیگر که گرانترین کتوشلوارش ۲ میلیون تومان است، هفتهای ۲ دست هم نمیفروشد!
احترام، رفتار دوستانه و ساختن یک خاطره به یاد ماندنی، تمام چیزی است که برای بازگشت مشتری نیاز دارید.
۹. لایو
رسانههای اجتماعی دارای پتانسیلهایی فراتر از ارائه تخفیف، کوپن و عکس محصول هستند. گذاشتن یک لایو که در آن به سؤالات مشتریان بالقوه پاسخ میدهید، شما را یک فرد متخصص نشان میدهد که مردم به راحتی میتوانند به او اعتماد کنند.
در ضمن، لایو گذاشتن باعث میشود که مردم در خانه یا هر جای دیگری که هستند، با شما صحبت کنند. به عبارتی، وقتی در مرکز خرید برنج خود لایو میگذارید، پیش از آنکه رقبایتان فرصت صحبت با مشتری داشته باشند، او را از آن خود کردهاید.
قانون طلایی: بدانید برنج فروشگاه خود را از کجا تامین میکنید
استراتژی طلایی و آخرین نکتهای که امروز میآموزید، این است که محصول با کیفیت را ارزانتر از رقبا بخرید تا ارزانتر از آنها بفروشید و همانقدر سود کسب کنید. در حقیقت، با ارزانفروشی مشتریان زیادی را به مرکز خرید برنج خود جذب میکنید. اما چون خودتان ارزان خریدهاید، ارزانفروشی به معنای کاهش سود نخواهد بود.
برای دریافت مشاوره رایگان و خرید برنج ارزان با کیفیت، همین حالا از طریق پلهای ارتباطی که در جدول زیر برایتان آماده کردهایم، با ما تماس برقرار فرمایید.
(آقای ملایی) راه های ارتباطی: | ||
شماره موبایل: 09123467394 | ||
شماره فکس: ۰۲۱۸۹۷۷۳۳۳۰ | ||
آدرس کانال: BERENJINA@ | ||
پست الکترونیکی: info@eberenj.ir |